
اکنون کجايی ای خود ديگر من؟
آيا در اين سکوت شب، بيداری؟
بگذار نسيم پاک
تپش و مهربانی جاودانه ی قلبم را به تو برساند.
کجايی ای ستاره زيبای من؟
تيرگی زندگی ، مرا در آغوش کشيده
و اندوه بر من چيره گشته است.
لبخندی در فضا بزن؛ که خواهد رسيد و مرا جانی دوباره خواهد داد!
از انفاس خود عطری در فضا بپراکن که حمايتم خواهد کرد!
کجايی ای محبوب من؟
آه ؛ چه بزرگ است عشق!
و چه بی مقدارم من!